استراتژی خروج از کسب و کار (موانع مشکلات و راهکارها به زبان ساده)

استراتژی خروج کسب و کار یکی از استراتژی های مدیریت پورتفولیوی کسب و کار است. هنگامی که کسب و کاری دچار افول میشود و یکی از گزینه های استراتژیک پیش روی مالکین کسب و کار استراتژی خروج است. انحلال یک کسب و کار همیشه هم راحت نیست. کسب و کاری که با سالها سختی شکل گرفته است تعدیل نیروها و فروش دارایی های مشهود تجاری مثل دستگاهها و مستغلات شرکت کار راحتی نیست.

وقتی دریا آرام است هر کسی میتواند سکان را نگه دارد

پابلیلوس سایرس

سه دلیل که شما را مجبور به خروج از کسب وکار میکند

اول: تقاضایی که برای کالا یا خدمت وجود دارد از پیش بینی های قبلی و یا برنامه ریزی و بودجه بندی عقب افتاده است. این امر ممکن است به دلیل بلوغ بازار و یا کاهش هیجانات بازار بوده باشد. وقتی بازار دیگر مانند قبل نیست شما را به فکر جمع کردن کسب وکار می اندازد!

دومین عامل در انتخاب استراتژی خروج شدت رقابت است. رقبای تازه وارد همواره دنبال رصد بازار بوده و با نوآوری های خود سعی در کسب سهم از بازار دارند. قدرت گرفتن رقبای تازه وارد موجب افزایش رقابت و کم شدن سهم بازار خواهد شد.

سومین علت رویکردی درون سازمانی دارد. تغییرات داخلی سازمان مانند فرهنگ سازمانی و یا نیروهای انسانی که موجب میشود فرهنگ با اهداف سازمان همسوئی و همخوانی نداشته باشد و در نهایت بر روی برند تاثیر گذاشته و تصویری بد از سازمان در مشتریان ایجاد کند.

چه وقتی باید به استراتژی خروج کسب و کار فکر کنیم؟

  • از منظر کسب و کار و جایگاه کسب و کار ضعیف بوده و دارائی ها و شایستگیها کافی نیستند.
  • چشم انداز موفقیت و آینده تیر و تار است
  • شما مدام در حال سرمایه گذاری بدون بازگشت در کسب و کار خود هستید
  • تقاضا با شتاب رو به افول است.
  • تقاضای بادوام و منظمی از کالا یا خدمات وجود ندارد.
  • نبود مشتری وفادار به برند
  • تمایز محصولات برندهای مختلف کم و کالاها و خدمات استاندارد در بازار وجود دارد.
  • مسیر استراتژیک شرکت را تغییر داده اید و متوجه شدید نقش یکی از کسب و کارها در استراتژی جدید غیرضروری است.
  • منابع مالی و مدیریتی سازمان در جای دیگری از سازمان میتوانند به شکل موثر تر و کارامد تری استفاده شوند.

مزایای استراتژی خروج از کسب و کار

توانایی گرفتن تصمیم به خروج از بازار و یا کسب و کار و انجام و پیاده سازی آن می تواند حرکتی درست و صحیح بوده و موجب تقویت سازمان شما باشد. هزینه های هر سازمان شامل منابع مالی و نیروی انسانی و زمانی که صرف یک کسب و کار میشود همواره محدود است. هزینه فرصت ناشی از سرمایه گذاری بیش از حد در یک کسب  کار همینطور اصرار بر فعالیت کسب و کاری که عملکرد مطلوبی ندارد و نخواهد داشت می تواند آسیب رسان و یا حتی فاجعه بار باشد.

اما این تمام خسارات ناشی از نگه داشتن کسب و کار زیان ده نیست. وقتی کسب و کاری که در سودآوری و رشد نقش آفرینی نمیکنمد منابع شرکت از جمله نیروهای با استعداد و توانمند سازمان را به خود جلب میکند. این امر موجب محروم ماندن بقیه کسب و کارها از استفاده از دارائی های مشهود و نامشهود سازمان می شود. از طرف دیگر وجود این کسب و کارها باعث می شود شما کسب و کارهایی که پتانسیل تبدیل شدن به پلتفرم های مهم رشد را دارند به حاشیه برانید و کمتر به آنها توجه کنید. این کسب و کارها یا از کمبود منابع رنج میبرند و قربانی امیدهای واهی، لجاجت و وفاداری نابجا می شوند.

جک ولش مدیر جنرال الکتریک اعتقاد داشت که شناسایی استعدادهای آینده مهم ترین وظیفه اوست. او ۱۱۷ واحد کسب و کار را در ۴ سال اولیه حضورش در جنرال الکتریک واگذار کرد.  پیرایش یک کسب و کار از همه جهات صحیح است. همواره کسب وکارهایی برای هرس کردن وجود دارند. کسب وکارهای جداشده نیز به دلیل منتقل شدن به محیط جدید از پشتیبانی بیشتری در زمینه دارائی ها و شایستگی ها و تعهد به موفقیت برخوردار می شوند.

چرا نمی توانیم تصمیم به خروج از کسب و کار بگیریم؟

حتی هنگامی که تصمیم به خروج مشخص است و همه مدیران سازمان بر روی آن اتفاق نظر دارند، همانند دیگر تصمیمات استراتژیک در اجرا مسائل مهمی است که باید در نظر گرفت. برخی از موانع خروج به هزینه های خاتمه مربوط هستند. . ممکن است فسخ قراردادهای بلند مدت با تامین کنندگان و گروه های کارگری هزینه های زیادی در بر داشته باشند. کسب و کار ممکن است به فراهم آوردن قطعات اضافی و خدمات پشتیبانی برای خرده فروشان و مشتریان متعهد باشد و پیدا کردن تامین کننده جایگزین معتبر برایتان دشوار و هزینه بر است.

اجرای استراتژی خروج می تواند بر اعتبار و عملیات دیگر کسب و کار های شرکت تاثیر بگذارد. در بدترین حالت تعطیل کردن یک کسب وکار می تواند بر بازارهای مالی و یا سهام شرکت تاثیر بگذارد. به همین دلیل باقی ماندن در یک کسب و کار و تعویق در خروج از کسب وکار را می توان یک بازی اقتضائی در نظر گرفت.

هیچ چیز بی فایده تر از انجام درست کاری که اصلا نباید انجام شود نیست.

پیتر دراکر

چرا مدیران حاضر به قبول استراتژی خروج نمی شوند؟

اکراه از تسلیم شدن Reluctance to give up

در این بحث سوگیری های روانشناسی در تحلیل کسب وکار وجود دارد. یکی از این سوگیری ها اکراه از تسلیم شدن است. ممکن است پیوند عاطفی به کسب وکار وجود داشته باشد. مثلا کسب وکار سال ها در خانواده وجود داشته و یا حتی کسب و کار اصلی خانواده باشد که بقیه شرکت مبتنی بر آن ساخته شده باشد. پشت کردن به این دوست ارزشمند بسیار دشوار است خصوصا وقتی که این کار به معنی تعدیل افراد خوب هم باشد. داشتن غرور مدیریتی نیز در اینجا دخیل است. کارآفرینان اغلب خود را حلال مشکلات می دانند و شکست را نمی پذیرند.

سوگیری تائید Confirmation Bias

سو گیری تائید یکی از مهم ترین خطاهای شناختی در تصمیم گیری استراتژیک است. افراد در هر زمینه ای به طور طبیعی در جستجوی اطلاعاتی هستند که از جایگاهشان پشتیبانی کند و اطلاعات مغایر با آن را دست کم میگیرند. مخاطبان تحلیل گران سیاسی، نماینده بخشی از جامعه نیستند بلکه در جستجوی افرادی هستند که باورهایشان را تائید میکنند. سوگیری تائید می تواند بر ارزیابی کسب و کاری که پیوند احساسی و حرفه ای به آن وجود دارد حکمفرما باشد. در این حالت احتمال توجه بیشتر به داده ها و  اطلاعاتی مبنی بر امکان نجات کسب و کار و ارزش بیشتری قائل شدن به آنها نسبت به اطلاعات مغایر بیشتر خواهد بود و مدیران به سیگنالهای مثبت ارزش و وزن بیشتری خواهند داد تا فکر و نظر آنها را تائید کنید.

در این اوضاع حتی تحقیقات بازار نیز راهگشا نخواهد بود. زیرا ممکن است سوالات پرسیده شده در تحقیقات بازار به سمت پیش بینی آینده ای خوش بینانه برای کسب و کار و کاملا جهت دار باشد.این سوگیری هنگام وجود عدک قطعیت می تواند بیشنر نیز شود. به عنوان مثال هنگام برآورد فروش یا هزینه های سال آینده، اعداد افراطی باورپذیر جلوه میکنند.

سوگیری روانشناختی تاثیرگذار در عدم پذیرش استراتژی خروج افزایش تدریجی تعهد است. در این سوگیری به جای اینکه سرمایه گذاری های پیشین به عنوان هزینه های مصرف شده در نظر گرفته شوند به تصمیمات آینده نسبت داده میشوند. ازین رو تصمیم به ۱ میلیارد تومان سرمایگذاری بیشتر، بازیابی و زنده کردن ۱۰ میلیارد تومان از سرمایه گذاری های پیشین تلقی میشود.

چرا مدیران حاضر به قبول استراتژی خروج نمی شوند؟

برای جلوگیری از خطاهای روانشناختی در تصمیم به خروج چه باید کرد؟

برای اجلوگیری از این سوگیری ها باید تصمیمات را هم از نظر فرآیند تصمیم گیری و هم افراد تصمیم گیرنده واقع بینانه تر کرد. در قدم اول فرایند باید واضح و متقاعد کننده باشد تا به موجب آن بحث ها به سمت حرفه ای شدن و متمرکز شدن بر مسائل استراتژیک هدایت شوند و از واکنش های احساسی پرهیز شود. اگر این فرایند به جای کسب و کارهای حاشیه ای، در طیفی از واحدهای کسب و کار به کار بگیرید برای شما مفید خواهد بود.

جذب افرادی جدید به تیم تحلیل استراتژی که سابقه آنها باعث از دست رفتن واقع بینی آنها نشده باشد بسیار مهم خواهد بود. چنین افرادی می توانند از درون شرکت باشند اما برخی اوقات نهادی های بیرون از شرکت مانند شرکت مشاوره مدیریت به واقع گراتر شدن تصمیمات استراتژی خروج کمک میکند.

سوالاتی که می تواند کمک کند تا تصمیم واقع بینانه تری بگیریم.

پیتر دراکر داستانی را درباره رهبر شرکتی فعال در یک صنعت تخصصی بیان میکند. او گروهی از افراد را سازماندهی کرد تا هر سه ماه به یکی از بخش های پیشنهاد شرکت نقادانه نگاه کنند. این گروه متشکل از مدیران جوان بود و هر سه ماه افراد آن تغییر میکردند. آنها ابتدا پرسش میکردند اگر ما اکنون در این کسب و کار نبودیم آیا وارد آن میشدیم؟ اگر پاسخ منفی بود استراتژی خروج را اجرا میکردند. در صورت مثبت بودن سوال بعدی این است آیا از استراتژی کسب و کار کنونی استفاده میکردیم؟ منفی بودن پاسخ به پیشنهاد تغییرات منجر می شد. این فرایند در طول ۵ سال منجر به بهبود تک تک کسب وکار های شرکت و یکی از کلیدهای موفقیت این شرکت تبدیل شد.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

error: Content is protected !!